◄ΣΞΣ♥мλη☻,Кн☺Ð₪Σ♥ΣΞΣ►
ای کاش تنها غمم ،شکستن نوک مدادم بود.
اگر سهراب سپهری در زمان ما دانشجو بود..... اهل دانشگاهم قبله ام استاد است
جانمازم نمره! خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست من نمیدانم که چرا میگویند مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید باید از مردم دانا ترسید! باید از قیمت دانش نالید! وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم من به گور پدر علم و هنر خندیدم 12 دی 1391برچسب:, :: 7:30 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
ما زنها ؛ رســم خوبــی داریم زمانه که سخــت می گیــرد، شـــــروع می کنیـــــــــم ؛ به کوتاه کــــردن .... - مـــــــــوها،
- حـــــــرف ها، - رابطــــــــه ها ......! 12 دی 1391برچسب:, :: 7:30 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد ! نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد ! نباید بی تفاوت ! چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد ! کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند ! نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد ! 12 دی 1391برچسب:, :: 7:30 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
نمیدانم کجاستـــــــــ وچگونه میگذرد؟ چند وقتیـــــــست از "حالـــــــــــم" بیخبرم 12 دی 1391برچسب:, :: 7:30 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
گـــــیرم که اما کســـی جرات ندارد به من دست بزند, یا از صفحه بازی بیرون کند؛ شوخی که نیست, من “شـــــــــــــــــــــاه” شطرنجم .. 12 دی 1391برچسب:, :: 7:30 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
12 دی 1391برچسب:, :: 7:30 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
کجاست بگو؟ اون که برات می مرده کو؟ اون که قسم می خورده که دوست داره اما به جاش با یه قسم هرچی که داشتی برده کو؟ تنها شدی ، باز تف سربالا شدی گذاشت و رفت ، دیدی دوست نداشت و رفت کجاست بگو اون که برات می مرد و هرچی که داشتی برده کو؟ اون که یه باره اومد و آتیش به زندگیت زدو ازت برید اون که دل ساده و تنهاتو به صلابه کشید یادت باشه منتظر اون که می گه دردتو می دونه نشی حرفاشو باور نکنی ، هر کی بیاد نمک به زخمت می زنه زاده دلداده من گول نخوری ، دوباره دیونه نشی کجاست بگو؟ اون که برات می مرده کو؟ 12 دی 1391برچسب:, :: 5:58 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
دست نوشته هایم...
نو را من دوست دارم.
خدایا.. این سر درگمی این روزهایم را ختم به خیر بگردان.. آرامم کن که تنها تو آرامش بخش حقیقی دلها هستی..
خدایا.. تو می دانی که ته ِ ته دلم چه می خواهم از تو..
می دانی که گاهی این خواسته های زبانی ام با آنچه در دلم به دنبال آن می گردم فرق می کند..
می دانی که ... .....خدایا
منبع : http://mamadzar.rozblog.com]]> 12 دی 1391برچسب:, :: 5:58 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
وای که چقدر این دله عاشق بلاست میون دل با من همیشه دعواست به دل میگم غمو تو خونت راه نده میگه جونم مهمون حبیب خداست چی میشه گفت به این دله دیوونه هرچی میگم باز میگیره بهونه چی میشه گفت به این دله دیوونه هرچی ....
بقیه در ادامه مطلب...
منبع : http://mamadzar.rozblog.com]]> 12 دی 1391برچسب:, :: 5:58 قبل از ظهر :: نويسنده : arash
مجموعه پایمک ها و sms های عاشقانه انگلیسی واسع شما دوستای که به هر زبونی عاشق هستین..عاشقی فارسی و انگلیسی نداره!!
Life ends when you stop dreaming Life ends when you stop dreaming, hope ends when you stop believing and love ends when you stop caring. So dream hope and
love...Makes Life Beautiful
♥♥♥
Time will always fly
![]() Time will always fly, but our love will never die. Keep in touch and remeber me
♥♥♥
بقیه اس ام اس های عاشقانه انگلیسی در ادامه مطلب... منبع : http://mamadzar.rozblog.com]]> 11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
به تاوان دلم که شکسته شد میشکنم همه دلهارا،گناهش پای دلی که دلم را شکست
درد دارد وقتی نمی شود از خود به خود شکایت کرد …
11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی بـرای دلـتـنـگـی دارم و نـه حـوصـلـه ات را.. ولـی بـا ایـن هـمـه، گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد
11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
واسه اینکه هنوز بهت فکر میکنم هنوز نگرانتم،هنوز دلتنگت میشم هنوز روت حساسم و هنوز دوست دارم از خودم متنفرم... +(مخاطب خاص) 11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
لیـــاقــت مــی خواهــد بـــودن در شعــر هـــای دختــریــــ کهــــ بـــــا تمامــــ عشقــش نبـــودنـــت را اشکــــ مــی ریـــزد تعجـــب نکــــن !! در بی لیـــــاقتی تـــو شکـــی نیـــست دلیـــل اینجـــا بــودنـــت میـــان بغــــض هــــایـــم خــریتـــــ خـــودم اســـت نـــه لیـــاقــــت تــــو …! +(مخاطب خاص) تو آنقدر از هرزه ها دوستت دارم های که عاشقانه من برایت گزافه ای بیش نبود... +(مخاطب خاص) 11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
![]() یادت باشـــــــــد
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است.. مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین، مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود… صبور باش و ساکت. بغضت را پنهان کن، رنجت را پنهان تر ... 11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را در حالی که هــــمــــه میگویند : خــوش به حـــالــَــش …
چه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:37 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
سلامتیه اونی که فکر میکنیم تونستیم فراموشش کنیم اما وقتی شب خوابشو میبینیم کل روز رو پَکریم !
به سلامتی اونایی که هرچی سعی می کنی که فقط برای یه لحظه بهشون فکر نکنی اما بازم نمی تونی ! این یعنی عشق ! پس به سلامتی هرچی عاشقه ! آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدرنشناسی یک نفر
شدم … به سلامتی عشقهای غلط! به سلامتی اونایی که خیلی تنهان ؛ نه که نمیتونن با کسی باشن ، فقط دلشون نمیخواد با هرکسی باشن
به سلامتی همه اونایی که ارزو بودن ولی خاطره شدن بــه ســلامتیــه هر کــی کـــــه دلـش واســه یـــه بــی معــرفـت تنـــگ شـــده!!!
بسلامتی اونی که عزیزم شد… اما من عزیزش نشدم… ![]() به سلامتی اونایی که قدرشونو ندونستیم و تو روح اونایی که لیاقت ما رو نداشتن … ![]() به سلامتی همه اونایی که هزار تا خاطرخواه دارن ولی دلشون گیره یه بی معرفته
به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن ، دوسمون دارن و نمیدونیم ! به سلامتی کسیکه تو خیالمونه ولی بیخیالمونه ... به سلامتیِ اونی که نه میتونیم ببینیمش و نه صداش رو بشنویم ولی بدجوری دلتنگشیم
به سلامتی اونایی که هم دل دارن و هم معرفت اما کسی رو ندارن !
سلامتی اونایی که هنوز تو شوک رفتن کسی هستن و نمی خوان باور کنن اونی که رفت باید می رفت … سلامتی دلامون که دلتنگ کسایی میشن که اصلا نمیدونن دل چیه … به سلامتی آدمایی که وقتی میفهمن چقدر دوسشون داری ، بازم آدم میمونن … به سلامتی همه
اوونایی که دلشون از یکی دیگه گرفته ولی برای اینکه خودشون رواروم کنن میگن بخاطر غروب پاییزه ![]() 3 دی 1391برچسب:, :: 3:49 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
![]() ![]() تنها آمده ام اینجا . . . وای از نیمه شبی که بیدار شوم ، تو را بخواهم و پاکت سیگارم خالی باشد …
سیگــار فروش گوشه ی خیــابان هم فهمید و تـــو هنوز نمیــدانی من دود می شــوم ...! این سیــگار ها بهــانه است ...
اه خسته ام توانی برایم نمانده است چقد سخت است بی تو بودن میگویند بی تو بودن بهتر است دلت ارام میگیرد پس چرا وسط سینه ام بی انکه بدانم چرا میسوزد....؟؟؟؟؟؟؟؟میشه جواب بدی عشقم؟ اخه قدیما وقتی دلم چیزیش میشد تو سرو کله تو پیدا شد زودی خوب شدم این درد امونمو بریده میشه برای اخرین بار خوبش کنی....؟؟؟؟دود سیگارمم دیگه چاره ای نمیکنه میای یا برم .....!!!!
جواب این سوالهای مبهم را خودم بدهم؟حما دیگه دوسم نداری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط سیگارهایم درد مرا میفهمند که بپای من میسوزند و نفسهایم را تنها نمیگذارند...
برو.....برو......خوشبخت بشی
این روزها برای من روزهای سختی است ، شاید بخندم و یا شوخی کنم ولی همه به خاطر این است که کسی متوجه دردی که درون سینه دارم نشود . اگر کائنات جهان هستی مرا درک می کردند و به درون من پی می بردند شاید دیگر کسی به حرفهایم نمی خندید . شاید اگر کسی صدای ناله های دل مرا که برخواسته از نغمه سوزناک جدایی است را می شنید ، دیگر عشق پاک مرا تحقیر نمی کرد . شاید برای خیلی ها قدم زدن در زیر باران لذت بخش باشد ، اما برای من فقط خاطره ها را زنده میکند . آری ، آسمان به عشق زمین می گرید ، در حالی که همیشه چشمان زمین به زیبایی آسمان دوخته شده . در آن لحظه چشمان اشکبار من نیز به عشق عزیزترینم گریه خواهند کرد ولی همدیگر را نمی بینیم. کاش ادمها توان رفتن رو داشتن...... کاش میدونستی چقد دلتنگتم..... کاش میدونستی چقد دوست دارم.... کاش صدای قلبمو میشنیدی..... کاش.... اون وقت دیگه ...
3 دی 1391برچسب:, :: 3:49 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
سلام خدا جون خوبی قربونت برم اخ که چقد دلم برات تنگ شده خیلی خیلی کجایی خدا جون دیگه دوستم نداری دیگه سراغم نمیای دیگه حالی ازم نمیگیری اخه چرا شاید من اونقد بد شدم که دیگه کاری به کارم نداری اره میدونم من گناه کارم بنده خوبی برات نبودم حق داری خدا جون من تسلیمم هرکاری دوست داری با من بکن به جون خودت نه ناراحت میشم نه ناشکری میکنم فقط تنهام نزار خدا جون من فقط تورو دارم مگه جز تو همیشه کی رو صدا میزنم مگه ورد زبونم اسم تو نیست اره خدا جون من فقط تورو دارم هرکاری باهام میکنی بکن فقط تنهام نزار این روزها بندهایت با من نامهربون شدن دلم از همه پره از این روزگار از ادمهاش از همه چیش خدایا خسته شدم از این زندگی ولی با این حال هم باز مگه بجز تو کسی رو صدا میزنم همه دارو ندارم خودتی خودتم اینو خوب میدونی پس نجاتم بده خداجون بدجوری داغونم خدایا شکرت راضیم به رضایت توکل به خودت خدا جونم دوست دارم سلام سلامی به گرمی افتاب فروزان امیدوارم حالتون خوب باشه یه مدت حدواد یک ماهه نبودم ولی باز امدم با یه دنیا از دلتنگی نا امیدی خلاصه با بدبختی دنیا خیلی نامرد شده خیلی قلبها رو زود میشکنه و داغون میکنه امشب باز دلم گرفته زبونم نمیتونه کلمات به زبون بیاره خسته شدم از این زندگی از دنیا از همه چی کاش دنیا برا یبارم که شده روی خوش نشون بده کاش هیچکسی هیچ مشکلی نداشت کاش دنیا گلستان میشد کاش ادمها عاشق نمیشدن کاش دلها شکسته نمیشد ... هزاران ای کاش دیگر که اگرم بخوام بنویسم صد هزار کاراکتر میشه سرتون رو درد نیارم خدا کنه هیچ کسی هیچ وقت تو زندگی به مشکلی بر نخوره که نشه حلش کرد براتون یه دنیا مهربونی و دنیارو براتون گلستان ارزو میکنم و یک گلستان براتون خوشبختی و خوشبختی رو همراه با سعادت و خوشحالی دلهاتون همیشه شاد ببخشید من بعضی وقتها یاد بدبختیام میفتم چرتو پرت زیاد میگم اما شما ببخشید به بزرگواری خودتون یا حق فعلا با اجازه.
يارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن در شهر غربت اي خدا هرگز تو آزارش مکن هر چند او از رفتنش چشمان من گريان نمود ليک اي خداي مهربان از غصه پر بارش مکن تو بارون كه رفتي شبم زيرو رو شد يه بغض شكسته رفيق گلو شد
(حرفهای پسرک دلشکسته 3 دی 1391برچسب:, :: 3:49 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
+ ديشب خدا آروم صدام كرد و گفت:
+ خوابی؟
+ عشقت داره قربون یکی دیگه میره و تو خوابيدي؟
+ لبخندی زدم و گفتم:
+ خدا جونم اين همون مخلوقيه كه موقع آفريدنش به خودت "آفرين" گفتی 3 دی 1391برچسب:, :: 3:49 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
سلام بچه ها بعد یه غیبت چند وقته باز امدم با یه داستان عاطفی دیگه خیلی قشنگه برا عذر خواهی از همتون یه بازی انلاین تیرو کمون خیلی زیبا هم براتون اوردم برای ورود روی (تیر و کمان) کلیک کنید برای بازی فقط از ماوس استفاده کنید خیلی بازی قشنگیه امیدوارم خوشتون بیاد
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد.در راه با یک ماشین تصادف کرد وآسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . پرستاران زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
منبع:mstory داستان های جذاب و خواندنی
3 دی 1391برچسب:, :: 3:49 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
سلام دوستان تو این پست یه (فیلتر شکن) براتون گذاشتم که خیلی مفیده و پرسرعته با حجم خیلی کم حتی با دایل اپ هم توی ۳۰ ثانیه دانلود میشه با دانلو بسیار راحت کافیه بعد دانلود فقط روی فایل دانلود شده کلیک کنید
همسرم باصدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:
منبع:mstory داستان های جذاب و خواندنی
|
درباره وبلاگ ![]() سلام دوستان عزیز به وبلاگ ماخوش اومدین.مرسی از بازدیدتون.امیدواریم بتونیم مطالبی رو در وبلاگمون قرار بدیم که مورد پسند شما دوستان گل باشه.چندتا خواهش داریم یکی اینکه تو نظر سنجی شرکت کنید .دومی اینکه حتما برامون نظر بزارید.سومی حتما ولطفا عضو هم بشید.مرسی از شما بازیدید کننده ی گرامی.برای اطلاعات بیشتر میتونید به پروفایل مراجعه کنید.هر گونه سوالی هم داشتید میتونید به ادرس ایمیل هر دوتامون بفرستید.مرسی موضوعات آخرین مطالب پيوندها
|
|||
![]() |